ناگفته پیداست که این اقتضای قدرت است. قدرت است که جان و جهانِ انسان را زیر و زَبَر میکند؛ زینروست که جلالالدین مولوی (۶۰۴-۶۷۲ ه.ق) آرزو میکند که قدرت از آدمی دور باد: مَر بشر را پنجه و ناخن مَباد که نه دین اندیشد آنگَه نه َسداد (مثنوی. دفتر ششم) مولویْ زورآوَری را مایۀ تباهی دین و اخلاق میشمرد. گفتن ندارد که مراد وی مطلق قدرت نیست، بلکه قدرت مطلق است؛ زیاده قدرت داشتن و مجهز شدن به پنجه و ناخن که ابزار دریدن و زخمی کردن است. یادآور شخصیت تونی مونتانو در فیلم زخم صورت (۱۹۸۳) با بازی آلپاچینو در نقش مجرمی کوبایی که پس از آمدن به امریکا، از کارگری ساده به امپراتوری عظیم توزیع کوکائین تبدیل میشود و در این مسیر، همه چیزِ خود را از دست میدهد از مادر و خواهر تا همسر و دوست دیرین. وارثِ ثروتی افسانهای، با دستهای آلوده به خون و قلبی خالی از عشق و آرامش! از میان معاصران، این گفتۀ آبراهام لینکُلن (۱۸۰۹-۱۸۶۹م)،رئیس جمهور فقید و مقتول امریکا- که به سبب لغو قانون بردگی به نیکنامی ازو یاد میشود نیز شنیدنی است: هرگاه خواستی کسی را بیازمایی، کمی قدرت به او بده. لینکُلن نوشاندنِ جرعهای از بادۀ قدرت را برملاکنندۀ ظرفیتهای نهفتۀ آدمی میداند. در کتابِ کریم هم استغنا همسایۀ دویار به دیوار طغیان است: إِنَّ الاْءِنسَانَ لَیطْغَی* أَن رَآهُ اسْتَغْنَی (علق/ ۶-۷). ما در همۀ زمینههایی که یک سَر آن به استفاده از امکاناتِ تکنولوژیک وصل میشود، دچار تعویق و تأخیریم. همانچه در ادبیاتِ جامعهشناختی تأخر فرهنگی نامیده میشود، و بر جاماندنِ فرهنگ از امکانات انگشت میگذارد. اصلاً چنین مینَماید که بهره جستن از امکاناتِ پیشگفته نیازمندِ پیوستی آسیب-شناختی است؛ چرا که همچون همۀ پدیدههای دیگر که, ...ادامه مطلب
کوردلی و گمراهی رذایلی اخلاقیاند و گفتن ندارد که رونق بازارِ اخلاق در رهنِ تأمینِ نیازهای اساسی است و گرنه پیامبر رحمت نمیفرمود: «کَادَ الْفَقْرُ أَنْ یَکُونَ کُفْراً: زودا که اهریمن فقر, ...ادامه مطلب