چرا جان آدمی در این گوشه از جهان تا این اندازه بیارزش است؟چرا در کارو کردار انسان ایرانیِ اینجا و اکنونْ عافیتطلبی و خودخواهی، مسئولیتپذیری و منافع جمعی را به حاشیه رانده است؟چرا قانونگریزی در نزد عموم ایرانیان به کنشی لذتبخش تبدیل شده است، چنان که دچار توهّم خود- زرنگپنداری میشوند؟پلهای هوایی متروک پیش از هر چیز از متروک بودن فرهنگ حکایت میکنند. فرهنگ که رویشگاه آن خانواده است و پرورشگاهاش، نهاد رسمی تعلیم و تربیت. گرچه در این روزگارْ اینترنت و فرآوردههای گونهگون آن از گوشی هوشمند تا شبکههای اجتماعی به رقیبی جدی برای این دو نهاد قدیمی تبدیل شدهاند. رقیبی قدرتمند و پُرجاذبه که ذهن و زبان فرزندان را تسخیر میکند و همچون سفالگری استاد، با گِل وجود آنان هر کار که میخواهد میکند. در این تعریف، رسانههای رسمی شنیداری و دیداری نیز جزوی از نهاد تعلیم و تربیت است.روشن است که ضرورت بهرهمندی از امکاناتی نظیر پل هوایی که افزون بر رونمایی از سطح فرهنگ و تقویت هویت شهروندی، مایۀ زیبایی چهرۀ شهر است، نخست باید در خانواده آموخته شود، و پس از آن در مدرسه؛ با گنجاندن این هنجار در کتابهای درسی و برانگیختن معلمان به سخن گفتن مستمر دربارۀ آن. قدم بعدی را در جهت تعمیق این هنجار تلویزیون باید بردارد. با ساختن برنامهها و پخش فیلمهایی که به درونی شدن رفتارهایی از این دست یاری رسانَد و هموار کردن رنج بالا رفتن از پل هوایی را- در مواردی که برقی نیست- به یک فضیلت اخلاقی بَرکِشَد. فضیلتی اخلاقی که در منابر وعظ و خطابه نیز باید ترویج شود و روحانیت که صاحبان رسانۀ کهنسال منبرند میباید برای تکثیر رفتارهای مدنی همچون استفاده از پل هوایی داد سخن دهند؛ چرا که استواری بنای فرهنگ در گِرو, ...ادامه مطلب
در وضعیتِ آشوبناک اینجا و اکنون که گاریِ شکستۀ معیشت از پرتگاه تورمی تناور به مَغاکِ رکودی جانسخت فرو غلتیده و چراغ ساحل آسودگیها در افق پیدا نیست، ازدواج چونان کالایی مجلّل دَستنایافتنی مینمایَد. به دیدۀ انصاف اگر بنگریم آنچه اینک پیش روی ماست، وضعیتی بَس بغرنج است؛ چرا که هم طلاق روبه فزونی است و هم پنجرۀ جمعیتی در آستانۀ بسته شدن. از دید جامعهشناختی طلاق دیگر نه امکانی برای پایان دادن به رابطهای پُرتنش و زیانبار بلکه سَبکی از زندگی است که در بسیاری از موارد نتیجۀ پیوندی معیوب (کودکْهمسری) و نیاموختن مهارتهای کارگشا در پهنۀ زناشویی است و گاه پیامدِ به بنبست رسیدن رابطهای متعارف که طبیعیترین گونۀ جدایی است و کم آسیبترین آن!علل و عوامل رشد صعودی طلاق هرچه باشد از تحولی بنیادین در نهاد خانواده (تبدیل خانوادۀ گسترده پُرجمعیت به خانوادۀ هستهای تک فرزند و در اشکال نوظهور آن، بیفرزند) از یکسو و دگرگشتِ پدیدۀ ازدواج (سَربَرآوردن صورتهای تازۀ روابط عاطفی همچون ازدواج سفید و تجرّد دائم) از سوی دیگر، حکایت میکند. ازدواج دیگر چون دستِکم دو دهه پیش از این، مقصدی دلپذیر نیست، بلکه انتخابی سخت هراسانگیز است، هندوانهای سَربَسته و صندوقچهای دَربسته که شاید بمبی در آن نهان باشد. هم زمینۀ آن ناهموار شده است و هم کنشگرانی که در هیئت زنان و مردان توانمند قدم در مسیری پرنشیب و فراز نهند و هزار راهِ نرفته را طی کنند.در سالیان اخیر کمترْ اثر سینمایی مانندِ فیلم بالینی و اثرگذار مَلی و راههای نرفتهاش ساختۀ تهمینه میلانی، تنگناها و پیچو خمهای این مسیر نفسگیر را بر آفتاب افکنده است. فیلمی که از فرط وفاداری به واقعیت، به مستندی اجتماعی شبیهتر است تا داستانی سینمایی. مَل, ...ادامه مطلب
ناگفته پیداست که این اقتضای قدرت است. قدرت است که جان و جهانِ انسان را زیر و زَبَر میکند؛ زینروست که جلالالدین مولوی (۶۰۴-۶۷۲ ه.ق) آرزو میکند که قدرت از آدمی دور باد: مَر بشر را پنجه و ناخن مَباد که نه دین اندیشد آنگَه نه َسداد (مثنوی. دفتر ششم) مولویْ زورآوَری را مایۀ تباهی دین و اخلاق میشمرد. گفتن ندارد که مراد وی مطلق قدرت نیست، بلکه قدرت مطلق است؛ زیاده قدرت داشتن و مجهز شدن به پنجه و ناخن که ابزار دریدن و زخمی کردن است. یادآور شخصیت تونی مونتانو در فیلم زخم صورت (۱۹۸۳) با بازی آلپاچینو در نقش مجرمی کوبایی که پس از آمدن به امریکا، از کارگری ساده به امپراتوری عظیم توزیع کوکائین تبدیل میشود و در این مسیر، همه چیزِ خود را از دست میدهد از مادر و خواهر تا همسر و دوست دیرین. وارثِ ثروتی افسانهای، با دستهای آلوده به خون و قلبی خالی از عشق و آرامش! از میان معاصران، این گفتۀ آبراهام لینکُلن (۱۸۰۹-۱۸۶۹م)،رئیس جمهور فقید و مقتول امریکا- که به سبب لغو قانون بردگی به نیکنامی ازو یاد میشود نیز شنیدنی است: هرگاه خواستی کسی را بیازمایی، کمی قدرت به او بده. لینکُلن نوشاندنِ جرعهای از بادۀ قدرت را برملاکنندۀ ظرفیتهای نهفتۀ آدمی میداند. در کتابِ کریم هم استغنا همسایۀ دویار به دیوار طغیان است: إِنَّ الاْءِنسَانَ لَیطْغَی* أَن رَآهُ اسْتَغْنَی (علق/ ۶-۷). ما در همۀ زمینههایی که یک سَر آن به استفاده از امکاناتِ تکنولوژیک وصل میشود، دچار تعویق و تأخیریم. همانچه در ادبیاتِ جامعهشناختی تأخر فرهنگی نامیده میشود، و بر جاماندنِ فرهنگ از امکانات انگشت میگذارد. اصلاً چنین مینَماید که بهره جستن از امکاناتِ پیشگفته نیازمندِ پیوستی آسیب-شناختی است؛ چرا که همچون همۀ پدیدههای دیگر که, ...ادامه مطلب
در کلانشهر آدمها به زبان احمد شاملو «همچون کوهها با هماند و تنهایند» و به بیان جامعهشناختی «انبوهۀ تنها». حجم عظیمی از آدمهای بیاعتنا؛ پَروَردگان فرهنگ هَنزفری در واگنهای متراکم مِترو؛ تنهایانی که دیوار به دیوار یکدیگر میزیَند، ولی از حال هم بیخبرند. برای من، مرگ غریبانۀ حسین پناهی (1335-1383) در آپارتمان کوچکاش در تهران و یافتن جسدش سه روز پس از آن، نَما و نمادی از این غربت است.مهاجرت حتی از جنسی به جنس دیگر نیز فرق میکند. بر پایۀ این تلقی، مهاجرت برای زنان که در جوامع سنتی آماج تنگناهای فزایندهاند، فرصت استثنایی رهایی از قید و بندهایی است که محیط اجتماعی بر دست و پای روح آنان نهاده و جسمهایشان را مچاله کرده است. آنان به مهاجرت همچون راهی به رهایی میاندیشند. روزنی که از خلال آن میتوان به افقهای نو نگریست و از اَشکال متفاوت زیستن سراغ گرفت. در این بین، نفس کشیدن در هوای آگاهیهای تازه که خاستگاه اصلی آن، فضای مجازی و شبکههای اجتماعی است قویترین منبع انگیزش است. در حالی که دلمشغولی زنانْ در وهلۀ نخست تغییر محیط اجتماعی است، علایق مردانه در سپهر مهاجرت، عمدتاً معطوف به یافتن فرصتهای اقتصادی است تا به میانجی آن، هدفهای دیگر را نشانه بروَند.مهاجران احوال روانشناختی و جامعهشناختی یکسانی ندارند. بسته به اینکه از کجا و با چه انگیزهای دل به دریا زده باشند، تجربههای روانی و اجتماعی متفاوتی را از سَرمیگذرانند. برخی خصایص ولی مشترک است: احساس تنهایی، گمگشتگی، بحران هویت و تَقلّا برای دَرآمیختن با جامعۀ میزبان. از یگانگی و آمیختگی (انتگره شدن) تا همسانی و همگونی (اسیمیله شدن) و گاه در مهاجرتهای درون مرزی، عِصیان در برابر هنجارهای محیط جدید.تغییر الگوی م, ...ادامه مطلب
ما هر نوروز به یکدیگر شادباش می گوییم، بی آنکه در طول سالی که در بندرگاه بهار, پهلو گرفته است، حالی از هم بپرسیم. راست آن است که ما یکدیگر را از یاد برده ایم و بی آنکه بدانیم حافظه های مان را از یاد یکدیگر پاک کرده ایم. قلب های ما از حضور همدیگر خالی شده است و حافظه گوشی هایمان از پیامک های جا, ...ادامه مطلب
در شبکه های اجتماعی، این امکان فراهم نیست. آنجا کارزاری پُرهیاهوست که هر کسی داعیه ای دارد و پرچم خود را افراشته است. گسترش امکانات شبکۀ اجتماعی تلگرام با 400 میلیون هموَند (Member)؛ از داشتن فرصت ویرایش و درج نظر در پای فِرسته ها (Post) تا شرکت در گفت و گوهای بَرخط همْ نمادی از دموکراتیزه شدن, ...ادامه مطلب
نگریستن در احوالِ نیازمندان و عنایتِ ویژه به آنان از گذرِ انفاق اموال به قصدِ کاستن از درد و رنج ایشان عالی ترین مصداقِ رابطه ای است که بِکرترین محملِ پدیداری آن در سیاق دینی- اسلامی ایرانی مان برآمدنِ رمضان است.سارا شریعتی در تبیین نسبتِ ایمانِ دینی با رفتار اجتماعی ایرانیان معاصر از دقیقه ای مغفول پرده برمی گیرد و آن اینکه در بسیاری از رفتارهای دینی جاری در جامعه و نهادینه در الگوی رفتاری دین ورزی افراد آنچه بیشترین نمود را به خود اختصاص داده است، نظر دوختن به منافع فردی است که در ادبیّاتِ اخلاقی خودخواهی نام گرفته است. بسیاری کَسان رفتارهای دینی خود را بر مدار رسیدن به بهشت و رهیدن از دوزخ,لقمه,های,راز ...ادامه مطلب
* مصطفی ملکیان/ روشنفکر و پژوهشگر فلسفه عرض سلام و ادب دارم به محضر همه مخاطبانم. به خصوص به مخاطبان جوان که قرار است در دقایقی سخنی خطاب به آنها گفته باشم. چون فرصت نیست وقتم را اختصاص می دهم به تذکر پنج نکته. تذکر این نکات را نه حاصل مطالعات خودم بلکه حاصل تجربه زیسته ی خودم میدانم. یعنی در واقع شکست هایی که خودم داشتم به من یاد داده که باید این نکات را فراموش نمیکردم و اگر فراموش نمیکردم آن شکست ها پیش نمیآمد. 1) اولین نکته از این پنج نکته این است که جوانان باید توجه کنند که وقتشان با وقت بزرگترها تفاوت کیفی دارد. به زبان سادهتر، به لحاظ ریاضی ف,توصیه های طلایی تناسب اندام,توصیه های طلایی برای حفظ سرمایه,توصیه های طلایی ارتباطات,توصیه های طلایی ...ادامه مطلب