پُل‌های هوایی متروک

ساخت وبلاگ

چرا جان آدمی در این گوشه از جهان تا این اندازه بی‌ارزش است؟

چرا در کارو کردار انسان ایرانیِ اینجا و اکنونْ عافیت‌طلبی و خودخواهی، مسئولیت‌پذیری و منافع جمعی را به حاشیه رانده است؟

چرا قانون‌گریزی در نزد عموم ایرانیان به کنشی لذت‌بخش تبدیل شده است، چنان که دچار توهّم خود- زرنگ‌پنداری می‌شوند؟

پل‌های هوایی متروک پیش از هر چیز از متروک بودن فرهنگ حکایت می‌کنند. فرهنگ که رویشگاه آن خانواده است و پرورشگاه‌اش، نهاد رسمی تعلیم و تربیت. گرچه در این روزگارْ اینترنت و فرآورده‌های گونه‌گون آن از گوشی هوشمند تا شبکه‌های اجتماعی به رقیبی جدی برای این دو نهاد قدیمی تبدیل شده‌اند. رقیبی قدرتمند و پُرجاذبه که ذهن و زبان فرزندان را تسخیر می‌کند و همچون سفالگری استاد، با گِل وجود آنان هر کار که می‌خواهد می‌کند. در این تعریف، رسانه‌های رسمی شنیداری و دیداری نیز جزوی از نهاد تعلیم و تربیت است.

روشن است که ضرورت بهره‌مندی از امکاناتی نظیر پل‌ هوایی که افزون بر رونمایی از سطح فرهنگ و تقویت هویت شهروندی، مایۀ زیبایی چهرۀ شهر است، نخست باید در خانواده آموخته شود، و پس از آن در مدرسه؛ با گنجاندن این هنجار در کتاب‌های درسی و برانگیختن معلمان به سخن گفتن مستمر دربارۀ آن. قدم بعدی را در جهت تعمیق این هنجار تلویزیون باید بردارد. با ساختن برنامه‌ها و پخش فیلم‌هایی که به درونی شدن رفتارهایی از این دست یاری رسانَد و هموار کردن رنج بالا رفتن از پل هوایی را- در مواردی که برقی نیست- به‌ یک فضیلت اخلاقی بَرکِشَد. فضیلتی اخلاقی که در منابر وعظ و خطابه نیز باید ترویج شود و روحانیت که صاحبان رسانۀ کهنسال منبرند می‌باید برای تکثیر رفتارهای مدنی همچون استفاده از پل هوایی داد سخن دهند؛ چرا که استواری بنای فرهنگ در گِرو مشارکت همۀ کنشگران نظام اجتماعی است. وانگهی بارِ جامعه هرگز به مقصد نمی‌رسد اگر گروهی بسازد، و گروهی ویران کند.

وَلع عابران پیاده برای عبور از خیابان شلوغ و چشم بستن بر پل هوایی رویدادی پیش‌و پاافتاده است که از بحرانی در ژرفای فرهنگ پرده‌برمی‌گیرد؛ چه اینکه نمایندۀ خرده‌رفتارهای بسیاری است که در مجموع هویت اجتماعی انسان را می‌سازند. از قبیل زباله ریختن در طبیعت، پایین کشیدن شیشۀ سواری میلیاردی و به باد سپردن زباله‌ها و بالا بردن صدای موسیقی حین عبور از خیابان که در شمارِ بَدَوی‌ترین رفتارهاست. بحرانِ بزرگْ بی‌اعتبار بودن قانون در چشم قانونگذاران، بازنشر آن در جامعه و سَبَق بردن مردم از یکدیگر برای زیرپا گذاشتن حریم‌ها و حرمت‌هاست.

بدین ترتیب تا فرهنگْ از نو ساخته نشود، و انسان‌های بافرهنگ در شهر منتشر نشوند، پل‌های هوایی همچنان متروک خواهند ماند؛ چشم‌به‌راهِ عابرانی که از رهگذر «آموختن هنجارهای مدنی» و «پذیرش مسئولیت‌های اجتماعی» که در نسبت با خود، دیگری و محیط معنا می‌یابد، به مقام رفیع شهروندی دست یازیده‌اند.

+ نوشته شده در یکشنبه بیستم اسفند ۱۴۰۲ ساعت 12:40 توسط سلمان احمدوند  | 

هوای تازه...
ما را در سایت هوای تازه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : akhare-bazio بازدید : 15 تاريخ : چهارشنبه 23 اسفند 1402 ساعت: 14:04