* محسن رنانی/ استاد دانشگاه، پژوهشگر اقتصاد سیاسی و روشنفکر قلمرو عمومی
امشب(21 مهرماه 95) شام غریبان است، از دیرباز، شیعیان به یاد غریبی بازماندگان واقعه عاشورا که چنین شبی (شامگاه عاشورا) نخستین شب از یک دوره بلند اسارت و آوارگی و غربت آنان است، به عزا مینشسته اند. کودک که بودم، مادرم در غروب عاشورا یک سینی پر از شمعهای روشن به دستم میداد و به کوچه می رفتم و در تاریکی در گوشه ای می نشستم و به آواز بلند می خواندم: «ای شیعیان امشب، شام غریبان است؛ جسم حسین عریان، اندر بیابان است». یادش به خیر، عموی شهیدم را که اندکی از من بزرگتر بود و با من می آمد که هوای کودکی ام را داشته باشد؛ او نیز در زندگی غریب بود و در جنگ تحمیلی غریبانه شهید شد. و امشب به یاد غریبی حسین در میان ما شیعیان خیلی گریستم. به گمانم خورشید حسین (که سلام خدا بر او باد) غریب ترین و گمنامترین ستارهی شامگاه کربلاست. من هرگاه به طور جدی به زندگی او می اندیشم، از غیبت و غربت او در زندگی ما شیعیان بر خود میپیچم. امروز خیلی بیش از گذشته برای حسین باید گریست؛ نه فقط برای ظلم هایی که کوفیان به او و خاندان و یارانش در کربلا کردند؛ بلکه برای جفاهایی که ما شیعیان به این سرمایه نمادین کل عالم انسانی کردهایم. این روزها حسین همانقدر در میان ما شیعیان جعفری غریب است که علی (که سلام خدا بر او باد) در میان شیعیان علوی سوریه، ترکیه و ایران، غریب است.
من حدود پانزده سال است که جز در مراسم ترحیم رفتگان ــ که بالاجبار باید دقایقی تحمل کرد تا آداب اجتماعی ادای احترام و تسلیت به بازماندگان متوفی را انجام داده باشیم ــ در هیچ مراسم عزاداری و روضهخوانی که فضای آن در سیطره مداحان بازاری، این مزون داران مدرن مناسک دینی، باشد، شرکت نکردهام. در واقع از وقتی مراسم عزاداری و روضه برای سالار شهیدان، از شکل سنتی آن که همراه با خطابه واعظان سنتی بود بیرون رفته و به محلی برای جولان مداحان بازاری تبدیل شده است، از شرم روی حسین، در مراسم روضه و عزای حسین هم شرکت نمی کنم. دلم نمی خواهد جایی بروم که صدای همه اشقیای روز عاشورا شنیده می شود جز پیام شخصیتی که نماد همزمان عقلانیت، آزادگی و عشق است.
هوای تازه...برچسب : آشتی با حسین زهرا,آشتی با حسین, نویسنده : akhare-bazio بازدید : 140