سوم فرودین ماه نود و هشت اخبار روان شدن سیلی سمج در جای جای کشور طنین انداز شد. دامنه ی واقعه چندان فراخ بود که از گرفتاری 21 استان در چنبره ی بنیانکن آن سخن میرفت. سیل نامَرد رسید و دِهمان ویران شد، ولی همچون بسیاری حوادث طبیعی دیگر که وصفِ اصلی آنها غافلگیری است، بر سَرمان آوار شد و مسئولان ذیربط را که عموماً درک و دریافت درست و دقیقی از رخدادهایی از این دست ندارند و نه تخصصی که با کاربست آن در زمانی کوتاه پاسخی در خور به مطالبات مردمان مصیبتزده دهند و بر خیل زخم های ناسور آنان مرهمی از تدبیر و امید نهند، خود را به آب و آتش زدند تا هر کار کنند جز پذیرشِ مسئولیت قصور و تقصیر خویش در پیشامد آنچه رخ داده است!
خبر شگفت آنکه وزیر کشور از کمبود منابع مالی و در اولویت نبودن مقابله با بحران های طبیعی سخن گفته بود. برای گروهی نیز سیلْ به آبِ گل آلودی می مانست که از آن می شد ماهیهای ستبر سیاسی گرفت. گشودن دهان های وقاحت به بهانهی نقد عملکرد دولت در مدیریت بحران و از نمد تخریب و تخطئه برای منازعات سیاسی نمد دوختن هر که را به کار آید، برای مردمان بی خانمان سقف و سرپناه نمی شود. برخی هم در ویرانه های بر جای مانده از سیلاب خروشان و خانه های فرو رفته در گرداب گل و لای، به دنبال رد پای آمریکا و اروپا بودند و در پیاله ی «سیل» عکس رخ «برجام» می دیدند!
در این میان وضعیت برخی مناطق سیل زده بسیار غم انگیز و نگران کننده بود؛ در صدر آنها استان محروم لرستان که در شرایط عادی نیز تماشای محرومیتِ فزاینده ی مردمان آن بغض در گلوی بیننده ی دردمند می نشاند! خانه هایی که در آب غرقه شده اند و مردمانی درمانده که در برخی مناطق از ترک و تخلیه منازل خود سرباز می زدند؛ چرا که امیدی به بازیافتن دوباره ی خانه ی بر آب رفتهی خود نداشتند و چنان بودند که در نزد آنان گویی ترس از فقر بر ترس از مرگ پیشی گرفته بود! و راست را آن است که مصیبت آنان تازه پس از فرونشستن طوفان بلا و به اعماق خاک فرو خزیدن یا به هوا خاستن آب های انباشته از شبیخون بنیان کن سیلابِ ویرانگری آغاز می شود که بر شکوه باستانی نوروز چیره شد و مجال سَر کردن زمستان و دَر کردن خستگی سال رفته را از بسیاری کسانْ دریغ داشت.
گربه ی ایران خیس و زخمی و تنها به گوشه ای خزیده است و از دردی جانگزا به خود می پیچد! تا کی دوباره ساکنان آق قلا و گمیشان و معمولان و پل دختر و روستاهای محو شده کهگیلویه و بویر احمد به آشیانه ویران دوباره برگردند و زندگی با حضور آنان زندگی از سَر گیرد؟
هوای تازه...برچسب : نویسنده : akhare-bazio بازدید : 125