تیشه ها و ریشه ها

ساخت وبلاگ

برای نو کردن دیدارها به منزل یکی از خویشان می­ روی؛ همه جمع­ اند. از هر دری سخن می­ رود؛ محور اصلی گپ و گفت­ های صمیمانه ­ای که به سبب آمیخته شدن به مباحث سیاسی و برانگیختن تعصبات ایدئولوژیک گاه به خشونتی خفیف نیز آغشته می­ شود، تنگناهای روزافزون معیشتی، بی سر و سامانیِ دامن گستر و نبودِ نظارت در بخش­های مختلف است.

هر کسی از زمینه ­ی کاری­ خویش مثالی می­ آورد تا منکران و مخالفان را با ارجاع به واقعیت انکارناپذیر خارجی با خود همداستان سازد و یا دستِ کم به سکوت و پذیرش وابدارَد.

در همین حیص و بیص که زغالِ گفت­ و گوها گل انداخته است. یکی از خانم­ ها بانگ برمی­ آورد که شام حاضر است و با این کار هم مخالفت خود را با ادامه ­ی جلسه ­­ای تماماً مردانه اعلام می­ کند و هم فراخوان همکاری برای گستراندن خوان ضیافت را اعلام می­ دارد.

ارکستراسیون آشفته ­ای است؛ صداها در سمفونی قاشق ­ها و بشقاب­ ها به هم آمیخته است، گریه ­ی ممتد نوزادی که گویی از همهمه ­های هیولایی حاضران به تنگ آمده است، متنی است که همه چیز را به حاشیه رانده است! هنوز به صرف صیغه ­ی «بَلَعْتُ» نپرداخته ای که صدایی همه ­ی نگاه­ ها را متوجه خود  می­ سازد، یکی از جوان­ های حاضر در آن محفل، با گوشی اندرویدی پر زرق و برق در دست از تصمیم خود برای گرفتن عکس دسته جمعی و سلفی فامیلی خبر می­دهد. از همه می ­خواهد که لبخند بزنند؛ دست و پایت را گم می ­کنی و به سمتی نگاه می ­کنی، که همگان چشم دوخته ­اند! خانم­ها هم در آراستن سفره و بر کشیدن دورهمیِ ساده­ ی خانوادگی به رویدادی برای انتشار در شبکه­ های اجتماعی کم نگذاشته ­اند.

هوای تازه...
ما را در سایت هوای تازه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : akhare-bazio بازدید : 125 تاريخ : شنبه 9 آذر 1398 ساعت: 15:01