از منظر جامعه شناختی انباشتِ بحرانها که خود را بیشتر در جامۀ فشارهای روحی و روانیِ ناشی از تنگناهای معیشتی (تورم مهارگسیخته، سقوط ارزش پول ملی، فقر فزاینده)، بغرنج های فرهنگی (تضاد نسلی، بحران هویت، کور رنگیِ اخلاقی) و آسیب های اجتماعی (خشونت، خودکشی، تبعیض، اختلاس، ویژه خواری، بهره کشی) آفتاب می کند، از یک سو و ناتوانی نظام تدبیر در مواجهۀ علمی و گذار به وضعیت عادی از سوی دیگر، نظام اجتماعی را (خانواده، حقوق، دین و مذهب، سیاست، اقتصاد و تعلیم و تربیت) به ابتذال و تباهی می کشاند و در فقدانِ سامانۀ اخلاقی اصیلی که از هنجارهای مدنی تغذیه می کند و در جامعه ای دینی از آموزه های معنوی قوّت می گیرد، فرصتِ مغتنم حیات را به کشاکشی جانفرسا برای زنده مانی و زیستن به هر قیمتی - و نه زیستنِ قیمتی- فرومی کاهد. روایتِ شاعرانۀ این تراژدی، تکان دهنده است. خاصّه آن که سرایندۀ آن روزنامه نگاری نَستوه و ادیبی آزاده (فرّخی یزدی/ 1268-1318) است که سر به پای آزادی نهاد و در راهِ وصال او دست از جان شُست:
زندگی کردنِ من مُردن تدریجی بود آنچه جان کند تنام عمر حسابش کردم!
باری! اگر زمین سیارۀ رنج است و سرشتِ هستی سوگناک، یگانه شاخصِ مشروعیت نظام های سیاسی تلاش در جهتِ کاستن از درد و رنج انسانهای گوشت و پوست خون دار و ارتقای معنای زندگی از تکاپوی غریزی برای جُستن یک لقمه نان به فرصتِ دلپذیرِ شادی و شکوفایی است.
برچسب : نویسنده : akhare-bazio بازدید : 126